۰

روستای امیران

سفرنامه ماركوپولو-روستاى اميران(تخيلى)

ژانویه 26, 2013 در 4:10 ب.ظ توسط

درسته كه ماركوپولو -جهانگردمعروف ونيزى- دركل سفرنامه اش سيزده صفحه درباره ايران گفته،ولى باتحقيقات انجام گرفته معلوم شده،اودرمسير رفتن به يزداز روستاى اميران گذركرده است، درنسخه قديمى اين سفرنامه كه برروى كاغذ پاپيروس نوشته شده و در موزه لوور فرانسه نگهدارى مى شود وبانسخه منتشر شده تفاوت زيادى دارد،ماركوپولو چنين سخن رانده است: درمسير سفرمان به يزد به روستايى رسيديم آبادو به غايت سرسبزكه “اميران”نام داشت ودرگويش محلى “امهران” ميگفتندش، بامدادبه آنجارسيديم،اهالى مهمان نوازش در قلعه وبرج وبارويى بلند زندگى مى كردند، به دعوت آنها به همراه پدروعمويم وبلدراه كه نقش مترجم رانيز داشت ميهمانشان شديم،قلعه،دژى محكم بوددرهفت اشكوب(طبقه)بااتاقهاى متعدد و لوازم زندگى مناسب،درطبقه زيرين آن مسجدى جهت عبادت بنانهادبودندكه روحانيت عجيبش مارا سخت مجذوب خود ساخته بود،برجهاى ديده بانى درچهارسوى قلعه قرارداشت،آب ساكنين دژ ازقنات تأمين ميشد،آبى شيرين وگوارا،از بالاى قلعه تاچشم كار مى كرد، كشتزارهاى گندم وجو ديده ميشد،نيمروزكه رسيداهالى مهربان قلعه بعدازاداى فريضه نماز،خوان(سفره)رنگينى گستردند آراسته به اطعمه واشربه گوناگون، دركنارگوشت بريان، نان خوش رنگ ولعابى بودبه نام قليفى(Ghelifi)،نوش جان كرديم،عجيب چسبيد، ازمهربانى و شجاعت واصالت و نجابت و ميهمان نوازى مردمان آن سامان هرچه بگويم كم است،شب رابا خيالى آسوده وخاطرى خوش به صبح رسانديم و سحرگاه باكوله بارى آكنده ازآب وآذوقه و مهمترازهمه خاطره اى دلنشين،به سفرمان ادامه داديم.

دیدگاهتان را بنویسید

کد امنیتی * Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.