۰

روستای امیران

سفرباماشين زمان

نوامبر 24, 2012 در 9:54 ق.ظ توسط

(نويسنده:محبوبه زائرى اميرانى)
سواربرماشين زمان به سالهاى خاطره انگيز دهه شصت مى روم ودركوچه پس كوچه هاى “امهران” قدم مى زنم.صداى “آهنگران” ازمسجدمى آيد “اى لشكرصاحب زمان آماده باش آماده باش”، جوانان روستالباس رزم بر تن كرده اندوبه سوى جبهه رهسپارند، “حاج عباس على”نوحه مى خواند: “حسين گفت تا من شوم مهيا،اين سروپيكرم اين على اكبرم،اين على اصغرم،مظلوم حسين جان،مظلوم حسين جان”ازآنجامى گذرم و كوچه هارايكى يكى وبا شتاب طى مى كنم، بوى خوش گندم آرد شده مراواداربه توقف مى كند،”اوس عباس” آسيابان قديمى روستارا مى بينم سخت مشغول كار،خداقوت،دست مولاعلى يارت،ردمى شوم،ازگرماى هوابه زيرساباط پناه مى برم، “حاج قنبر”و”تقى”و “رضاممد”تكيه برديوار داده اندوگل مى گويند وگل مى شنوند،آن سوتر نخل خانه “حاج اكبرحسن”سربرافراشته،استوار وباشكوه، صداى تيلر”حاج يدالله” از دوردستها به گوش مى رسد،وقت بازگشت است،روستا راباهمه مردمان نازنينش ترك مى كنم. (سلامتى همه اهالى بامعرفت اميران وشادى روح همه رفتگان روستا ،صلوات)

دیدگاهتان را بنویسید

کد امنیتی * Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.